نبودی مثل من سرگشته در امواج چشمانی
که حتی نوح ترسید از چنین سیل خروشانی

 

نمی دانی چه دردی دارد از یار خودی خوردن
نخوردی مثل من از غیب هرگز تیرِ مژگانی

 

به جرم بوسه ای رسوای عالم بودم اما حیف .
نشد وصلی مقدّر ، ماند داغی روی پیشانی

 

هزاران وعده ی خوبان،یکی را نیست امّیدی
غلط کردم که دل دادم به دست سست پیمانی
 
برایم دانه پاشیدی و می دانستم از اول .
که این دام بلا دارد اسیران فراوانی

 

نباید اختیارم را به دست عشق میدادم
"چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی"

 

شاعر: فاطمه اتحاد

 

****

 

نبودی مثل من سرگشته در امواج چشمانی..

  ,مثل ,امواج ,سرگشته ,نبودی ,اول ,مثل من ,  نبودی ,به دست ,سرگشته در ,در امواج

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مكتب قرآن و عترت دانشنامه naghsheqalam دانلود فایل های درسی frectal ساعت مچي دخترانه کودکانه لگو ريباک بنفش صورتي آرامش آفرینان پاسارگاد ... در جست و جوی حقیقت ... ketabbaz24 دانلود رایگان ایران